آيدين آغداشلو : ‌براي من مايه مباهات است كه مؤلف درباره تاريخ هنر جهان دست به كار شده

آیدین آغداشلو: آرزوی ديرينه‌ام برآورده شد
جلد اول كتاب «از اوج تا افول مدرنيسم» اثر تازه‌ عليرضا سميع‌آذر شب گذشته در خانه هنرمندان ايران رونمايي شد.
فارس: آيدين آغداشلو در مراسم رونمايي از كتاب «از اوج تا افول مدرنيسم گفت: با انتشار اين كتاب، يكي از آرزوهاي ديرينه‌ام كه بررسي هنر جهان از نگاه فرهيختگان ايراني بود، برآورده شد.

جلد اول كتاب «از اوج تا افول مدرنيسم» اثر تازه‌ عليرضا سميع‌آذر شب گذشته در خانه هنرمندان ايران رونمايي شد.

آيدين آغداشلو هنرمند نقاش و كارشناس هنري در مراسم رونمايي از اين كتاب گفت: تماشاي نخستين جلد از مجموعه 5 جلدي تاريخ هنر معاصر جهان اين مؤلف برايم بسيار دلپذير بود چرا كه به يكي از آرزوهاي من جامه عمل پوشاند.

وي افزود: ما هميشه چشم به دست ديگراني بوديم كه معناها،‌آثار هنري و تاريخ ما را بررسي كنند و حاصل ديدارها و بررسي‌هايشان را به ما منتقل كنند كه ما كجا ايستاده بوديم واكنون كجا هستيم. اما در طول صد سال گذشته ما كمتر ناشر معنايي بوديم كه در جهان جايگاه عمده‌اي داشت، ما در اين زمينه بيشتر مترجم بوديم نه مؤلف.

وي با اشاره به ضرورت داشتن مؤلفان هنري در كشورمان گفت: ما احتياج به مؤلفاني داشتيم كه خودمان را با نگاه خودمان ببينيم. من در قالب مقالات بسياري غلط‌ها و اشتباهات آشكار نويسندگان خارجي درباره آثار هنري ايران را هشدار داده بودم كه نبايد ما چشم بسته در اختيار مؤلفان بيگانه قرار بگيريم.
آغداشلو تصريح كرد: ما وامدار كساني هستيم كه در طول صد سال گذشته درباره ما نوشتند اما با اين حال نبايد اين قصه با آن‌ها به اتمام برسد.

وي ادامه داد: آرزوي مؤلف بودن ما تا حدودي محقق شده است اما آرزوي بزرگتر من باقي ماند كه با نگاه خودمان گذشته و حال جهان را بنگريم. گر چه مطالب و كتاب‌هاي بسياري درباره هنر جهان غرب نوشته شده است اما مؤلف اين كتاب درباره هنر مدرنيسم يعني هنري كه دير و خيلي ناقص ما به آن پيوستيم با نگاه يك فرهيخته ايراني به آن نگريسته است.

آغداشلو همچنين گفت:‌اين كتاب همچون هر اثر ديگري رد پاي برداشت‌ها و علايق مؤلف را با خود دارد و اثر مهمي است چرا كه مقطعي از هنر جهان را به ما معرفي مي‌كند كه كمتر درباره آن بحث شده است و بايد به مؤلف آن تبريك گفت كه دوران تعيين‌كننده‌اي را براي جلد اول كتاب خود انتخاب كرده است.

آغداشلو كتاب «از اوج تا افول مدرنيسم» را نه كتابي درسي بلكه كتابي خواندني و آموختني خواند وگفت: از لحظه انتشار اين كتاب، كار اصلي انجام شده است، خواه اين كتاب به چاپ دهم برسد وخواه همان جلد اول در انبارها باقي بماند. رونده موظف به رفتن است و باقي راه را بايد ديگران بروند.

وي در عين حال تأكيد كرد: ما هميشه در حوزه فرهنگ بيشترين ضربه را از كم‌كاري واسطه‌ها خورده‌ايم‌، چرا كه ما انسان‌هاي بزرگ و مؤلف كم نداشته‌ايم، بلكه كساني كه كارشان انتشار آن بوده است كم‌كاري داشته‌اند.

آغداشلو نثر فصيح كتاب را يكي از واسطه‌هاي حمل معناها دانست و گفت: نثر اين كتاب نيز فصيح و جذاب است، تفاخر نداشته و برانگيزاننده است و اين در دوره‌اي كه شلختگي بسياري در نوشته‌ها ديده مي‌شود، بسيار مغتنم است.

اين كارشناس هنري و پيشكسوت نقاشي ايران در ادامه جسارت مؤلف را در بررسي تاريخ هنر معاصر جهان ستود و گفت:‌براي من مايه مباهات است كه مؤلف درباره تاريخ هنر جهان دست به كار شده و اين جسارت و دريادلي را داشته كه راجع به فرهنگ و تمدن جهان كه منابع بسياري هم دارد، مطلب بنويسد.

وي با اشاره به بخش‌هاي مختلف اين كتاب گفت: بخش اول اين كتاب با هنر سياسي شروع شده و بعد به هنرمندان مكزيكي پرداخته شده كه جنبش جديد دهه 40 را حادث شدند و بعد از آن به اكسپرسيون انتزاعي و ... مي‌پردازد كه در طول 50 سال اخير كمتر نمونه آن را در ميان تأليف‌هاي دست اول سراغ دارم.

بهمن‌پور مدير نشر نظر در مراسم رونمايي اين كتاب در خانه هنرمندان ايران گفت:‌ نقش عليرضا سميع‌آذر در تاريخ هنر ايران و تأثير وي بر هنر معاصر ايران بايد مورد ارزيابي قرار بگيرد، سميع‌آذر دريچه جديدي را بر هنر نوگراي ايران گشود و اقدام به برپايي نمايشگاه‌هايي كرد كه تجربه تازه‌اي براي هنرمندان و مخاطبان بود و در زمان خود كمتر مورد توجه قرار مي‌گرفت كه نمايشگاه هنر مفهومي از آن جمله بود.

وي با اشاره به كتاب ديگر اين نويسنده گفت: كتاب «آخرين جنبش‌هاي هنر مدرن» اين مؤلف نيز با استقبال خوبي از سوي مخاطبان مواجه شد و امسال در آستانه دهمين سال انتشار آن قرار داريم.
در اين مراسم هنرمنداني چون عباس كيارستمي، محمد احصايي، فرح اصولي،پرويز كلانتري وجمعي از نگارخانه‌داران حضور داشتند.

اشعار و سروده های قیصر امین پور / گفت‌وگویی منتشر نشده با قیصر امین‌پور

 

 ( سرمایه دل )

این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطره‌ها را نفروشید

در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید

تنها، به‌خدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید

سرمایه دل نیست بجز آه و بجز اشک
پس دست‌کم این آب و هوا را نفروشید

در دست خدا آیینه ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید شما را نفروشید

در پله پرواز بجز کرم نلولد
پروانه پرواز رها را نفروشید

یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید

دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید

//////////////////////////

گفت‌وگویی منتشر نشده با قیصر امین‌پور

در این گفتگو که با رونمایی کتاب "ساعت 25 " در روزهای اخیر در باکو منتشر شده، قیصر در پاسخ به این که "چه شد به حاشیه رفتید؟" گفته: "نه خواستند و نه گذاشتند."

به گزارش شبکه ایران، بیست و پنجم فروردین ماه در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان کتابی با نام "ساعت 25 "رونمایی شد و جایزه انجمن فرهنگی ادبی باکو را از آن خود کرد.

در این کتاب که محمدرضا اسدزاده نویسنده آن است، گفت‌وگویی منتشر نشده با قیصر امین پور چاپ شده است. نویسندهدرمقدمه‏اش آورده است: "اجازه داد تا حرف هایش را ضبط کنم. اگرچه خواست تا در رسانه‏ها منعکس نشود. گفت و گوی کوتاهی بود. نکات پر مغز و اشارات ظریف استاد، مرا بر آن داشته تا این متن منتشر نشده را، برای آغازی نیکو در این دفتر بگنجانم. روحش شاد ویادش گرامی باد."

استاد! مخاطب مجموعه شعر را چگونه می توان شناخت؟

شعر مخاطب خودش را پیدا می کند. تعداد مخاطبان را نمی‌توان مشخصا دریافت ولی می‌توان با توجه به شمارگان کتاب ها تا حدودی به این مطلب پی برد که چه تعداد کتاب به دست مخاطبان می‌رسد.

کارهای زیاد جوان ها را که در زمینه‌ی انتشار مجموعه‌های شعر انجام می‌شود چگونه می بینید؟

فعالیت های خوبی در حال انجام است. هر چند مرحله‌ی گذار را طی می‌کنیم و نباید انتظار زیادی داشت و به دنبال آثار پخته بود. شتاب تحولات رو به فزونی است و با تغییر نسل‌ها و سبک ها، با تغییرات زیادی روبرو هستیم که نمی‌توان در کوتاه مدت نتیجه‌ی این تحولات را دید.

با توجه به اینکه ما غول های ادبیاتی بزرگی نظیر حافظ و سعدی و مولانا و... داریم، فکر نمی‌کنید متوقع بودن از آثار جدید امری بدیهی است؟

همه کسانی که وارد عرصه فرهنگی و ادبی می‌شوند باید امکان تجربه و آزمون و خطا را داشته باشند. نباید فریب بخوریم و عجله کنیم و انتظار شاهکارهای هنری را در کوتاه مدت داشته باشیم. درست است، ما بزرگانی داریم که هر کدام‌شان برای یک ملت کافی است اما باید توجه کنیم که با گذشت چهار الی پنج قرن، کارهای اساسی در این عرصه صورت گرفت. بزرگانی نظیر سعدی، حافظ و مولانا و غیره در قرن شش و هفت و هشت هجری ظهور کردند. کارهای این نسل هم شاید در آینده نتیجه درخشانی داشته باشد که نسل‌های بعد ببینند.

به نظر می رسد با وجود انتشار آثار خوب در دهه های گذشته، ادبیات ما با بحران مخاطب روبروست. به نظر شما چه دلیلی دارد؟

بله .در این روزگار مخاطب زیادی برای آثار خوب پیدا نمی‌شود. می گویند کتاب و ادبیات و فرهنگ ما، مشکل کم خوانی داریم. اما به نظرم مشکل فرهنگ ماکم خونی است.

شما چرا اینقدر در حرف زدن وسواس دارید و در این سال ها از ابراز نظر خودداری کرده اید؟

راستش در این سالیان یاد گرفته‌‌ام که درباره چیزهایی که نمی‌دانم حرف نزنم. درباره‌ چیزهایی که کم می‌دانم، کم حرف بزنم و درباره چیزهایی که فکر می‌کنم می‌دانم، گزیده گویی کنم.

فکر نمی کنید کنار کشیدن امثال شما از عرصه مدیریت فرهنگی ، به نوعی صدمه به نسل نو بود؟

من کنار نکشیدم، سکوت کردم و در این سکوت همه این سال ها در مجله سروش نوجوان حاضر بودم و حالا خوشحالم که این همه از جوان ها و نوجوان هایی همان جا پرورش یافتند.

چرا سکوت کردید؟

لازم بود. گاهی سکوت از سخن موثرتر است.

خودتان خواستید یا نگذاشتند؟ سال های دهه شصت شما در متن بودید. چه شد به حاشیه رفتید؟

بگذریم. گفتنش دردی را دوا نمی کند.

استاد ! تقاضا دارم گزیده بفرمایید.

گزیده اش این است که نه خواستند و نه گذاشتند. هر چه هم که توانستند چوب لای چرخ کارهای ما کردند. اما شما نسل جدید خوب می فهمید. همه چیز را و این برای آینده مفید است. دیگر از این بحث ها بگذریم....

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=27394

چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است
به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

به هنگام نیّت برای نماز
به آلاله‌ها قصد قربت کنیم

چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه‌ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟

مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟

پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم

«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟

اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟

بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم

پر از «گلشن راز»، از «عقل سرخ»
پر از «کیمیای سعادت» کنیم

بیایید تا عینِ «عین القضات»میان دل و دین قضاوت کنیم

اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم

مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم

برادر چه شد رسم اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت کنیم

بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم

خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
"
بیا عاشقی را رعایت کنیم"*

///////////////////////////////////////

اگر داغ رسم قديم شقايق نبود
    اگر دفتر خاطرات طراوت
    پر از ردپاي دقايق نبود
    اگر ذهن آيينه خالي نبود
    اگر عادت عابران بي خيالي نبود
    اگر گوش سنگين اين كوچه ها
    فقط يك نفس مي توانست
    طنين عبوري نسيمانه را
    به خاطر بسپارد
    اگر آسمان مي توانست يكريز
    شبي چشم هاي درشت تو را جاي شبنم ببارد
    اگر ردپاي نگاه تو را
    باد و باران
    از اين كوچه ها آب و جارو نمي كرد
    اگر قلك كودكي لحظه ها را پس انداز مي كرد
    اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
    براي كسي باز مي كرد
    و مي شد به رسم امانت
    گلي را به دست زمين بسپريم
    و از آسمان پس بگيريم
    اگر خاك كافر نبود
    و روي حقيقت نمي ريخت
    اگر ساعت آسمان دور باطل نمي زد
    اگر كوه ها كر نبودند
    اگر آبها تر نبودند
    اگر باد مي ايستاد
    اگر حرفهاي دلم بي اگر بود
    اگر فرصت چشم من بيشتر بود
    اگر مي توانستم از خاك
    يك دسته لبخند پرپر بچينم
    تو را مي توانستم
    اي دور
    از دور
    يك بار ديگر ببينم

 

(زنده یاد قیصر امین پور)

«امشب كه در كنار مني خفته چون عروس/ در خواب كن مؤذن و در خاك كن خروس»

كاكایی: توجه خاص امام خمينی به سعدی
درباره جايگاه شعري حضرت امام‌ خميني (ره) به گفت‌وگو نشسته بود كه در بخشي از سخنانش به تأپيرپذيري حضرت امام(ره) و استقبال ايشان از اشعار سعدي اشاره كرده بود.
فارس: عبدالجبار كاكايي معتقد است كه تتبع از سعدي شيرازي نشان‌دهنده توجه خاص حضرت امام خميني (ره) به اين شاعر بلندآوازه فارسي بوده است.

درباره جايگاه شعري حضرت امام‌ خميني (ره) به گفت‌وگو نشسته بود كه در بخشي از سخنانش به تأپيرپذيري حضرت امام(ره) و استقبال ايشان از اشعار سعدي اشاره كرده بود.

وي درباره اشعار امام بيان داشت: حضرت روح‌الله در اوان جواني به شاعري تعلق خاطر داشت. آثار اجتماعي شاعران پس از مشروطه به ويژه آثار مربوط به جنگ‌هاي جهاني اول و دوم را با دقت مطالعه كرده بود، مفاهيم شعر متقدمان و متأخران را نيك دريافته بود و در آداب سخنوري بليغ و فصيح بود تا جايي كه برخي مسمط ‌ها و قصايد ايشان همپايه قصايد وحيد دستگردي و ملك‌الشعرا از حيث زبان و تركيب‌سازي شده است.

كاكايي ادامه داد: انتخاب تخلص «هندي» و اشتغال به فن غزل‌سرايي و تتبع از سعدي و فروغي بسطامي و عطار نشان دهنده توجه خاص ايشان به هنر شاعري بوده است. بر فرض مثال غزل سعدي: «امشب مگر به وقت نمي‌خواند اين خروس/عشاق بس نكرده هنوز از كنار و بوس» توسط ايشان به خوبي استقبال مي‌شود. با ابياتي چون: «امشب كه در كنار مني خفته چون عروس/ در خواب كن مؤذن و در خاك كن خروس»
اين شاعر در بخش ديگر اين گفت‌وگو افزود: شايد اگر ابعاد سياسي و فقهي ايشان كمرنگ بود، شاعري بعد برجسته زندگي اين روحاني عاليقدر مي‌شد.

كاكايي در پايان گفت: با اين حال خلق و آفرينش‌هاي ادبي امام به دو دوره مربوط مي‌شود. دوره جواني كه لفظ بر معني و دوره سالخوردگي كه معني بر لفظ غلبه دارد و در هر دو دوره غزليات نغزي از ايشان به يادگار مانده است.

زبان فارسی در بالکان /شبه قاره­ی بالكان واقع در جنوب اروپای شرقی

زبان فارسی در بالکان

 زبان فارسی و دورنمای تاریخی وگسترش آن را در بیرون مرزها و در سرزمین‌هایی چون شبه قاره­ی بالكان، شبه قاره­ی هند، اسپانیا، ارمنستان، و آسیای میانه می‌توان بازاندیشی كرد.

خاستگاه همگونی‌های واژگانی و ساختاری زبان فارسی با دیگر زبان‌ها و گسترش زبان فارسی در سرزمین‌هایی چون هند، پاكستان، تركیه، بوسنی و هرزگوین، آلبانی،‌ صربستان، كرواسی، مونته‌نگرو، و مقدونیه را می‌توان از دیدگاه‌های «تاریخ طبیعی» و «تاریخ اجتماعی» بررسی كرد.

زیرا از دیدگاه تاریخ طبیعی، زبان‌هایی چون پشتو، هندی، بنگالی، تاجیكی، و اردو، از گروه زبان‌های هندواروپایی شمرده شده‌اند و خاستگاه جغرافیایی همگونی دارند. ادوارد براون نیز بخشی از این همانندی را برمی‌شمارد و می‌گوید: كاملاً مسلم به نظر می‌رسد كه ایرانیان و هندیان زمانی قومیت مشترك ایرانی ـ هندی را در نقطه‌ای در پنجاب تشكیل می‌داده‌اند.

اگرچه بخشی ازگسترش زبان فارسی در بالكان را می‌بایست از چیرگی و فرمانروایی عثمانی بر آن سرزمین دانست، ولی این گمانه را نباید نادیده انگاشت كه چه بسا اسلاوهای كهن، بخشی از مایه‌های زبانی، اندیشگی و فرهنگی آریایی را از زیستگاه‌های آغازین خود به بالكان آورده‌اند. هم‌چنین نقش یونانیان، مانویان و نومانویان و نیز گروه بوگومیلیا را هم نباید از یاد برد، زیرا زبان فارسی پس از دوره‌های فارسی باستان و فارسی میانه یا پهلوی، به شیوه‌ای كارآمد در گسترش فرهنگ ایرانی پای به میدان نهاد و در دوران هخامنشیان، سكاها و اشكانیان، زبان فارسی باستان و پهلوی درسند و میان رودان (بین‌النهرین) گسترش یافت.

رزم ایران و توران از برجسته‌ترین درونمایه‌های شاهنامه فردوسی است كه از نگاه نمادین، بیانگر این پدیده تاریخی است كه زیستگاه تركان، سالیان سال از استان‌های هخامنشیان به شمار می‌رفته است و كسانی كه تاریخ كهن تركان را نگاشته‌اند، این دوره را دوره پارس‌ها نام نهاده‌اند. سنگ نوشته‌هایی نیز كه از گورمه، ترسوس و سارد در نزدیكی ازمیر به دست آمده، چیرگی هخامنشیان بر این سرزمین را باز می‌نمایانند. به دنبال چیرگی هخامنشیان، آیین مهر و در پی آن، دین مانی، به سرزمین تركان راه یافت و آسیای صغیر را دربرگرفت. برخی از پژوهشگران در ژرفای اندیشه قزلباش‌ها (علویان)، مایه‌هایی از مهرپرستی، زردشتی و خرم‌دینی را برشمرده و خاستگاه بخشی از آیین‌های مولویه را آیین زردشت دانسته‌اند؛ چنان كه پرفسور گولپینارلی، تقدس اجاق و مطبخ خانقاه و خاموشی در اثنای صرف طعام و نیز گلبانگ سفره و خرقه صوفیان را باز مانده و از آیین‌های زردشتیان دانسته و ناصر خسرو نیز گزارش داده است كه در شهر اخلاط در آسیای صغیر، به سه زبان تاری، پارسی، و ارمنی سخن می‌گفته‌اند. از این رو، می‌توان زمینه‌های تاریخی گسترش زبان فارسی در كشورها و سرزمین‌های همسایه را چنین برشمرد:

1. پدیده‌های اجتماعی مانند خودكامگی فرمانروایان و جنگ‌های پیاپی، جابه‌جایی ناگزیر فارسی زبانان و پراكندگی آنان را در پی داشته است. از نشانه‌های نمادین همزبانی همسایگان می‌توان به گفت‌وگوی پهلوانان ایران و توران به زبان فارسی در كتاب شاهنامه در برخی از جستارها نیز از پدیده میهن‌گریزی ایرانیان در دوره ساسانیان، به انگیزه سخت‌گیری‌های موبدان زردشتی درباره مانویان و مزدكیان، و نیز پس از تاخت و تاز تازیان و كشتار خرم‌دینان به دست عباسیان و روی آوردن بخشی از فارسی‌زبانان به آسیای صغیر سخن گفته‌اند.

2. كشورگشایی فرمانروایان در پراكندگی زبان فارسی نقش بسزایی داشته است. پیش از این از كشورگشایی هخامنشیان و سنگ نوشته‌های این خاندان سخن رفت. افزون بر آن از كشورگشایی محمود غزنوی و سلجوقیان نیز می‌توان یاد كرد.

نقش كشورگشایی فرمانروایان در گسترش زبان فارسی، گاه با پدیده‌های دیگری چون پیوندهای فرهنگی و اندیشگی چنان درمی‌آمیزد كه جدایی آنها از یكدیگر بس دشوار می‌نماید. افزون بر این، غبارزدایی از ساختار گسترش واژگان یك زبان و نمودن سیمایی روشن از دگرگونی‌هایی كه در ژرفای تاریخ روی داده است،‌ دشوار می‌نماید. برای نمونه واژه «ورد» كه در زبان تازی همان «گل سرخ» است، در زبان پهلوی و متون اوستایی نیز برای «گل سرخ» به كارمی‌رفته است. از این رو برخی دیدگاه‌ها از گسترش جغرافیایی این واژه در زمان ساسانیان و كاربرد آن در زبان تازی سخن گفته‌اند.

پذیرش نقش فرمانروایان درگسترش زبان نمی‌بایست این گمان را برانگیزد كه پیوست فرمانروایان چیره‌دست به گسترش زبان خود دست یازیده و یا توانسته‌اند آن زبان را در دیگر كشورها بپراكنند، چنان كه انگیزه فرمانروایانی چون محمود غزنوی و طغرل سلجوقی را در گسترش زبان فارسی، می‌بایست بیرون از چیرگی و برتری نظامی جویا شد؛ زیرا سلجوقیان پیش از چیرگی بر روم و گشودن دروازه‌های آن، معمولا از فرهنگ ایرانی بهره‌مند بوده‌اند و پس از آن نیز زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در آسیای صغیر گسترش داده‌اند.

3. فارسی‌نویسان نیز نقش كارآمدی در گسترش زبان فارسی داشته‌اند؛ از این رو، آگاهی از تاریخ فارسی‌نویسی می‌تواند ما را بیش از پیش با گستره و ژرفای زبان فارسی در كشورهای دیگر آشنا سازد، چنان كه علی هجویری غزنوی از فارسی‌نویسانی است كه یكی از كتاب‌های صوفیانه فارسی‌زبان به نام كشف‌المحجوب را در لاهور نگاشت و امیرخسرو دهلوی، ملقب به سعدی هند، و نیز بیدل دهلوی، در هندوستان به سرودن مثنوی و غزل پرداختند. فارسی‌نویسان هند، كتاب‌های نامبرداری چون تاج المآثر (اولین تاریخ شبه قاره هند به زبان فارسی) و لباب الالباب (نخستین تذكره شاعران به فارسی) را نگاشتند. در بوسنی‌وهرزگوین نیز سرایندگانی به فارسی شعر سروده‌اند كه از آن میان می‌توان موارد زیر را برشمرد:

مجد نرگسی (سده یازدهم هجری) سراینده خمسه، نهالستان سعادت، مشاق العشاق، قانون رشاد، غزوه مسلمه و اكسیر دولت.

خسرو پاشا سكولر (سده یازدهم هجری) كه برخی از سروده‌های اودر بلبلستان فوزی آمده است.

احمد طالب (سده یازدهم هجری) كه به فارسی و تركی اشعاری سروده است.

احمد رشدی (سده یازدهم هجری) كه غزل‌های فارسی زیبا و عاشقانه‌ای سروده و از عرفی پیروی كرده است.

محمد رشید (سده یازدهم هجری) كه دیوان اشعار 27 صفحه‌ای از او برجای مانده است.

علی زكی كیمیاگر (سده‌های یازدهم و دوازدهم هجری) كه در سرودن ماده تاریخ و تنظیم و حل معما و لغز ماهر بوده است.

محمود پاشا عدنی كه دارای دیوان و اشعار پراكنده به فارسی است.

درویش پاشا بایزید آگیج (سده دهم هجری) دیوانی به زبان فارسی دارد.

توكلی دده (سده یازدهم هجری) كه به تدریس مثنوی می‌پرداخته و از او سروده‌هایی بر جای مانده است.

مصطفی لدنی (سده دوازدهم هجری) به فارسی و تركی شعرهایی سروده است.

حاجی مصطفی مخلصی (سده دوازدهم هجری) از شعر حافظ پیروی كرده است.

فوزی موستاری (سده دوازدهم هجری) كتاب بلبلستان را به زبان فارسی و به تقلید از گلستان سعدی در شش فصل گرد آورده است كه فصل چهارم آن درباره سخن‌پردازان فارسی و تركی‌زبان امپراتوری عثمانی است.

بازتاب گسترش زبان فارسی در كشور عثمانی و آگاهی فرمانروایان و پادشاهان عثمانی در پراكندن زبان فارسی را می‌توان در شهرهایی چون استانبول، بغداد، دمشق، قونیه، و سرزمین‌های یوگسلاوی، به ویژه بوسنی و هرزگوین، جویا شد. در این دوره دربارهای عثمانی به پاسداشت زبان فارسی پرداخته‌اند و فرمانروای عثمانی، سلطان سلیم یاووز، به زبان فارسی سخن می‌گفته و شعر نیز می‌سروده است. افزون بر این، در این روزگاران، تخم سخن فارسی، میان هجرت‌گزینان ترك یا كارگزاران بومی بخش‌هایی از شبه جزیره بالكان و جنوب شرقی اروپا و سرزمین‌هایی چون آلبانی، یوگسلاوی،‌ یونان، بلغارستان، رومانی، و مجارستان تا دروازه‌های وین پراكنده شده است. پیشینه گسترش زبان و واژگان فارسی در فرمانروایی عثمانی را می‌بایست در دوره سلجوقی جست‌وجو كرد. پس از چیرگی سلجوقیان و دست‌نشاندگان آنان در آسیای صغیر، فارسی، زبان رسمی آن دیار شد ونگارش كتاب وسرودن شعر و نیز آموزش و پرورش و نامه‌نویسی در دستگاه فرمانروایان این خاندان، به زبان فارسی بود.

اگر نبود راه و رسم پالایش زبان تركی از واژگان بیگانه، كه سال‌ها از برنامه‌های قانونگذاران ترك است، بی‌گمان واژگان فارسی در زبان تركی، بیش از پیش نمود می‌یافت. با این همه، از دیدگاه جست‌وجوگران، امروز نیز هنگامی كه فردی ایرانی در آرامگاه مولوی در قونیه، آن همه شعر و عبارت فارسی را بر در و دیوار می‌بیند، خویشتن را در دیار یاران می‌یابد. در طریقت مولوی وآداب و رسوم سنن خاص آن، بیشتر تعبیرات و اصطلاحات فارسی است و وجود واژگانی چون آستان (درگاه و آرامگاه مولوی)، آتشباز (آشپز)، آیین (اشعاری كه در مراسم سماع می‌خوانند)، آیین‌خوان، برگ سبز نیاز (نذری كه مولویان به درگاه مولانا می‌آورند)، جان (خطاب درویشان به یكدیگر)، چله (عبارت خاص چهل روزه)، دم (وقت)، درگاه (اقامتگاه شیخ)، دستار، دسته گل (نوعی پیراهن)،‌ و دستور (اجازه) از این گونه‌اند.

از رهگذر فرمانروایی عثمانی، زبان فارسی در سرزمین آلبانی نیز گسترش یافت و كلام فارسی كه با خود اندیشه‌های بكتاشیه را داشت، بر دل و جان نشست. واژگان فارسی پهنه زبان را درنوردیدند و به ادبیات مردم آلبانی ره یافتند. به گونه‌ای كه سخن‌پرداز آلبانی، شمس‌الدین سامی، به پیروی از آثاری چون شاهنامه فردوسی، سوگنامه فرزندكش و نمایشنامه كاوه را نگاشت و شیخ عبدالسلام مجرم به پیروی از سروده‌های صوفیانه سبك عراقی، به سخن‌سرایی پرداخت و نصیب طاهربابا فراشری نیز در بیان اندیشه‌های درویشی، غزل‌هایی بزمی سرود. چنین می‌نماید كه سروده‌های وی، بازتابی از غرل‌های مولوی و سعدی است. او دفتر خلوتیه خود را در پایان مثنوی آورده و بدین سان پیوند اندیشگی خود با مولوی را باز نموده است. نعیم فراشری نیز از سرایندگان فارسی زبان آلبانیایی است. دفتر سروده‌های او، تخیلات نام دارد و اندیشه بكتاشیان در آن باز تافته و از زبان فارسی به آلبانیایی ترجمه شده است. او در شعر «كربلا» از رویدادهای آغازین اسلام و خاندان پیامبر اسلام سخن می‌گوید. هم‌چنین پیامی فراشری، برادر نعیم فراشری، سروده‌ها و نگاشته‌هایی چون شاهنامه و زبده … را از فارسی به تركی برگردانده است.

از دیگر سخن‌پردازان آلبانیایی، یكی هم تسلیم روحی بابایی است كه دیوانی به زبان فارسی دارد. اندیشه بكتاشی از درون‌مایه‌های شعر اوست. تركان واژگان فارسی وتركی را با هم درآمیختند، به واژگان با ساختارهای دوگانه دست یازیدند و این واژگان پیوندی را به دیگر زبان‌ها وارد كردند كه از آن میان می‌توان به این واژه‌ها در متون صربی اشاره كرد:

bajriam – namãz, basčaluk, beharli, abdĕsli, aladza, ãp-asičăre, ãrpasã, bostandzije, burma-tãhta, cadordzaija, terli-diba, jedandzija.

افزون بر واژه‌های پیوندی فارسی ـ تركی، زبان صربی را می‌توان سرشار از واژگان فارسی دانست. ساختار همگون زبان فارسی و صربی نیز از ویژگی‌هایی است كه در این دو زبان را گستره تاریخ طبیعی به هم می‌پیوندد. چنان كه «biti» زبان صربی به معنی «بودن» است. Bi ریشه فعل و ti نشانه مصدر است. در مصدر «بودن» نیز «بود» ریشه فعل و « َ ن» نشانه­ی مصدر است.

همچنین واژه­ی پیوندی blagovesi یعنی خبرخوش از blag (خوش) + o (میانوند) + vesti (خبرها) پدید آمده است. واژه پیوندی vodendan یعنی «زادروز» هم از voden (زاد) dant (روز) ساخته شده است.

گسترش زبان فارسی در زبان صربی را می‌توان نمودی از پیوستگی ریشه‌ای این دو زبان از یك سو، و گسترش زبان و فرهنگ ایران دربیرون مرزهای ایران از سوی دیگر، دانست. واژگانی چون azdaja (اژدها)، sumbol (سنبل)، nãr (انار)، narandza (نارنج)، bečar (بیكار)، terazije (ترازو)، meza (مزه)، česma (چشمه)، tursija (ترشی)، čobanin (چوپان)، testera (استره)، sindzir (زنجیر)، prinač (برنج)، pilav (پلو)، peskĕs (پیشكش)، seped (سبد)، sator (چادر)، visa (بیشتر)، obrva (ابرو)، bazar (بازار)، basta (باغ)، dzep (جیب)، čaj (چای)، dati (دادن)، dugme (دگمه)، dua (دو،‌ در اوستا نیز به گونه dva آمده است.)، zena (زن)، seta (شش)،sapun (صابون)، sečer (شكر)، parče (پارچه)، kliuč (كلید)، lala (لاله)، mozak (مخ، مغز)، rarcis (نرگس)،nana (نعناع)، nov (نو)، ne (نه، نـِه)، jedan (یك)، jasmin (یاس، یاسمین)، limun (لیمو)، vetar (باد)، vokal (واكه)، urma (خرما)، ti (تو)، sram (شرم)، sesti (نشستن)، pet (پنج)، nov (نو)، bahsis (بخشش)، naste (ناشتا)، behar (بهار)،hrana (خوراك)، alat (آلت)، rustičan (روستا)، vatra (آذر، آتش)، spanač (اسپناج،‌اسفناج)، pamuk (پنبه)، čevap (كباب)، bog (خدا، بغ)، tus (دوش)، kutija (قوطی)، gaz (گاز)، grlo (گلو)، mrtav (مرده)، tezak (دشوار)، mrav (مور)، mis (موش)، nafta (نفت)، div (دیو)، pistacija (پسته)، čador (چادر)، grad (گِرد/ جرد،كه در كلماتی مانند بروجرد و هشتگرد آمده و به معنای شهر است).

بازتاب زبان فارسی در تركی از دیدگاه برخی پژوهشگران، به گونه‌ای است كه دستور زبان تركی را بیشتر از گونه فارسی می‌دانند.

با ترجمه رباعیات خیام، ژرف‌اندیشی ایرانی، مرزها را درنوردیده و تا دوردست‌های جهان ره یافته است. برگردان انگلیسی فیتز جرالد كه در سال (1859م.) انجام پذیرفته، گنجایی زبان فارسی را برای بیان اندیشه‌های ژرف باز نموده است. از این رهگذر نیز واژه‌های فارسی در زبان صربی وارد شده كه جستار درباره آن را به گفتاری دیگر وا می‌نهیم.

پیوند تاریخی زبان فارسی و ارمنی را نیز می‌بایست پیوندی سخت طبیعی و بنیادین دانست، چنان كه خاورشناسان اروپایی مانند پترمان، ویندیشمان و گُشته با بررسی زبان ارمنی دریافتند كه این زبان، هندواروپایی است. از این روی، شیوه هم‌ترازی تاریخ زبان ارمنی با دیگر زبان‌های هند و اروپایی بیش از پیش، پرهیزناپذیر می‌نماید. از هم ترازی زبان فارسی و ارمنی درمی‌یابیم كه تاریخ طبیعی واجتماعی، این دو زبان را به هم پیوسته است، چنان كه در واژه‌های زیر آمده است:

ãxorr در فارسی «آخور» و ریشه آن xvar  «خوردن و آشامیدن» است.

ãpãt در فارسی «آباد» و پهلوی آن ãpãt و ãpãtãn در پازند ãwãdãn است.

Ãpreisum در فارسی «ابریشم» و پهلوی آن ãpresum است.

ãpsos در فارسی «افسوس» به معنی دریغ و ریشخند است و پهلوی آن afsos و در زند ãwãsos است.

ãrasãn در فارسی «رسن» و پهلوی آن varsan و در سنسكریت račanã است.

arzãn در فارسی «ارزان» یعنی برازنده و شایسته و پهلوی آن ãrzan است و در واژه‌های پیوندی margarzãn (شایسته مرگ) و arzãtg (بهادار، شایسته) آمده است.

منبع: سایت ایران بالکان

http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=69858

شعر طنز : شاعره اکس" می زند مرغ خروس میشود/شعـر مزخرفم یهو مثل عـروس میشود !

 

این شعر زیبا را از ویلاگ نگین شیراز برداشتم

 

شاعـــــــــــر خوش سخن ، چرا ، میل به شطح میکند ؟

از طبقــــــــــــــات داخلی (!) میل به سطــــــــح میکند ؟

گـــــاو حسنقلی چــــــرا ، یک شبه پیر می شــــــــود ؟

موش ِ ضعیف ِ طبع ِ من ، یک شبه شیر می شـــود ؟!

ریشه ی کشک در فضـــــا ، فکر هبــــوط می کنـــــــد !

تا بپُــــــــکد ملاج من ! سنگ سقـــــــوط می کنــــــد !

کشتی تایتانیک چرا ، جانب شــــــــــــــــرق میشود ؟

Rose ز چه بیوه میشود ؟ Jack ز چه غرق میشود ؟!

پنجــــــــــره باز می شود ... حـــــرف دراز می شود !

دختــــــــــر همسایه ی ما ، مسئله ساز می شود !

پیر زن آه می کشد ، آه ، چه مــــــــــــاه می کشد !

بر تن بوم کاغـــــــذی ، گـــــــاو سیاه می کشـــــد !

ماســـــــت چو آب می خورد ، تجربه دوغ می شود

خ ش ت ک البرادعی ، شکل بلـــــــــوغ می شود !

هانیه ، دختر عمّــــــــه ام ، طالـــب بوس می شود

بوس چو میدهم ، چرا  اینقده (!) لوس می شود ؟

پول چو خواهــــــم از پدر ، گوش به من نمی دهد !

پــــول دهد ، چه فایده ؟!  پول خفن (!) نمی دهد !

دست به ماشه می زنم ، تیر ، قشنگ می شود !

طبع چو خشک می شود ، شعرجفنگ می شود !

شصت و سه بار ، از کـــــــرج تا خود ِ قُم دویده ام !

بد شــــــده حالم و ، سپس ، زیر سرُم کپیده ام !!

شاعره ، "اکس" می زند ، مرغ خروس می شود !

شعـــــر مزخرفم یهو ، مثل عــــــــروس می شود !

ترمز شعر من چرا ، راست کلیـــــــک نمی شود ؟!

 بی بی دل ، عزیز من ، ســـرباز پیک نمی شود !

........

یه نفر منو از برق بکشه لطفاً  !!

http://parisima.blogfa.com/post-112.aspx