اشعار و سروده های قیصر امین پور / گفتوگویی منتشر نشده با قیصر امینپور
( سرمایه دل )
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، بهخدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید
سرمایه دل نیست بجز آه و بجز اشک
پس دستکم این آب و هوا را نفروشید
در دست خدا آیینه ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید شما را نفروشید
در پله پرواز بجز کرم نلولد
پروانه پرواز رها را نفروشید
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید
//////////////////////////
گفتوگویی منتشر نشده با قیصر امینپور 
در این گفتگو که با رونمایی کتاب "ساعت 25 " در روزهای اخیر در باکو منتشر شده، قیصر در پاسخ به این که "چه شد به حاشیه رفتید؟" گفته: "نه خواستند و نه گذاشتند."
به گزارش شبکه ایران، بیست و پنجم فروردین ماه در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان کتابی با نام "ساعت 25 "رونمایی شد و جایزه انجمن فرهنگی ادبی باکو را از آن خود کرد.
در این کتاب که محمدرضا اسدزاده نویسنده آن است، گفتوگویی منتشر نشده با قیصر امین پور چاپ شده است. نویسنده
استاد! مخاطب مجموعه شعر را چگونه می توان شناخت؟
شعر مخاطب خودش را پیدا می کند. تعداد مخاطبان را نمیتوان مشخصا دریافت ولی میتوان با توجه به شمارگان کتاب ها تا حدودی به این مطلب پی برد که چه تعداد کتاب به دست مخاطبان میرسد.
کارهای زیاد جوان ها را که در زمینهی انتشار مجموعههای شعر انجام میشود چگونه می بینید؟
فعالیت های خوبی در حال انجام است. هر چند مرحلهی گذار را طی میکنیم و نباید انتظار زیادی داشت و به دنبال آثار پخته بود. شتاب تحولات رو به فزونی است و با تغییر نسلها و سبک ها، با تغییرات زیادی روبرو هستیم که نمیتوان در کوتاه مدت نتیجهی این تحولات را دید.
با توجه به اینکه ما غول های ادبیاتی بزرگی نظیر حافظ و سعدی و مولانا و... داریم، فکر نمیکنید متوقع بودن از آثار جدید امری بدیهی است؟
همه کسانی که وارد عرصه فرهنگی و ادبی میشوند باید امکان تجربه و آزمون و خطا را داشته باشند. نباید فریب بخوریم و عجله کنیم و انتظار شاهکارهای هنری را در کوتاه مدت داشته باشیم. درست است، ما بزرگانی داریم که هر کدامشان برای یک ملت کافی است اما باید توجه کنیم که با گذشت چهار الی پنج قرن، کارهای اساسی در این عرصه صورت گرفت. بزرگانی نظیر سعدی، حافظ و مولانا و غیره در قرن شش و هفت و هشت هجری ظهور کردند. کارهای این نسل هم شاید در آینده نتیجه درخشانی داشته باشد که نسلهای بعد ببینند.
به نظر می رسد با وجود انتشار آثار خوب در دهه های گذشته، ادبیات ما با بحران مخاطب روبروست. به نظر شما چه دلیلی دارد؟
بله .در این روزگار مخاطب زیادی برای آثار خوب پیدا نمیشود. می گویند کتاب و ادبیات و فرهنگ ما، مشکل کم خوانی داریم. اما به نظرم مشکل فرهنگ ماکم خونی است.
شما چرا اینقدر در حرف زدن وسواس دارید و در این سال ها از ابراز نظر خودداری کرده اید؟
راستش در این سالیان یاد گرفتهام که درباره چیزهایی که نمیدانم حرف نزنم. درباره چیزهایی که کم میدانم، کم حرف بزنم و درباره چیزهایی که فکر میکنم میدانم، گزیده گویی کنم.
فکر نمی کنید کنار کشیدن امثال شما از عرصه مدیریت فرهنگی ، به نوعی صدمه به نسل نو بود؟
من کنار نکشیدم، سکوت کردم و در این سکوت همه این سال ها در مجله سروش نوجوان حاضر بودم و حالا خوشحالم که این همه از جوان ها و نوجوان هایی همان جا پرورش یافتند.
چرا سکوت کردید؟
لازم بود. گاهی سکوت از سخن موثرتر است.
خودتان خواستید یا نگذاشتند؟ سال های دهه شصت شما در متن بودید. چه شد به حاشیه رفتید؟
بگذریم. گفتنش دردی را دوا نمی کند.
استاد ! تقاضا دارم گزیده بفرمایید.
گزیده اش این است که نه خواستند و نه گذاشتند. هر چه هم که توانستند چوب لای چرخ کارهای ما کردند. اما شما نسل جدید خوب می فهمید. همه چیز را و این برای آینده مفید است. دیگر از این بحث ها بگذریم....
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=27394
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بیعادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
به هنگام نیّت برای نماز
به آلالهها قصد قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟
چه اشکال دارد در آیینهها
جمال خدا را زیارت کنیم؟
مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟
پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم
«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟
اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم
پر از «گلشن راز»، از «عقل سرخ»
پر از «کیمیای سعادت» کنیم
بیایید تا عینِ «عین القضات»میان دل و دین قضاوت کنیم
اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم
برادر چه شد رسم اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت کنیم
بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم
رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
"بیا عاشقی را رعایت کنیم"*
///////////////////////////////////////
اگر داغ رسم قديم شقايق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
پر از ردپاي دقايق نبود
اگر ذهن آيينه خالي نبود
اگر عادت عابران بي خيالي نبود
اگر گوش سنگين اين كوچه ها
فقط يك نفس مي توانست
طنين عبوري نسيمانه را
به خاطر بسپارد
اگر آسمان مي توانست يكريز
شبي چشم هاي درشت تو را جاي شبنم ببارد
اگر ردپاي نگاه تو را
باد و باران
از اين كوچه ها آب و جارو نمي كرد
اگر قلك كودكي لحظه ها را پس انداز مي كرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
براي كسي باز مي كرد
و مي شد به رسم امانت
گلي را به دست زمين بسپريم
و از آسمان پس بگيريم
اگر خاك كافر نبود
و روي حقيقت نمي ريخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمي زد
اگر كوه ها كر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد مي ايستاد
اگر حرفهاي دلم بي اگر بود
اگر فرصت چشم من بيشتر بود
اگر مي توانستم از خاك
يك دسته لبخند پرپر بچينم
تو را مي توانستم
اي دور
از دور
يك بار ديگر ببينم
(زنده یاد قیصر امین پور)
گفتي كه : مي بوسم تو را گفتم تمنا مي كنم