گرچه من می‌شکنم در خود یکسر، قیصر!

مرگ حق است، تبسّم کن و بگذر، قیصر!

مرگ، پایان کبوتر نیست، وقتی بی بال

تا خدا پل زده‌ای مثل کبوتر، قیصر!

.........................................

مرگ مرگ است ولی مرگ تو مرگی دگر است

داغ ، داغ است ولی داغ برادر... قیصر!

راستی مرگ چه جوری ست؟ مرا می بینی؟

چه خبرداری از عالم دیگر، قیصر!؟

نقدهایت همه غوغا بود غوغا، "سید"!

شعرهایت همه محشر بود ، محشر، قیصر!

جامة خاک به تن کردی و یادم آمد

از شب خون، شب آتش، شب سنگر،قیصر!

شعرهای تو همه معنی قرآن بودند

«آیه»ای داری چون سورة کوثر، قیصر!

تیغ می چرخد و من سینه زنان می گریم

در دلم هلهلة حیدر حیدر، ‌قیصر!

پیش‌تر از من دلتنگ گذشتی ، بگذر

ما همه می گذریم آخر از این در، قیصر!